- دسته : داستان های طنز,,
- تاریخ ارسال : پنج شنبه 19 اسفند 1389
- بازدید : 168
رزم رستم و ویروس
کنون رزم virus و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یک disk داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این disk باشد یکی file ناب که بگرفتم از site افراسیاب
چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار
جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف
برو حال می کن بدین disk هان! که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزد mini tower اش بزد ضربه بر دکمه power اش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مَر آن disk را در drive اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت یکى list از root دیسکت گرفت
در آن disk دیدش یکی file بود بزد enter آنجا و اِجرا نمود
کز آن یک demo شد پس از آن عیان ابا فیلم و موزیک و شرح و بیان
به ناگه چنان سیستمش کرد hang که رستم در آن ماند مهبوت و مَنگ
چو رستم دگر باره reset نمود همى کرد hang و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت همه مشکلش وز آن disk و برنامه ى خوشگلش
چو رستم بدو داد قیچی و ریش یکی دیسک bootable آورد پیش
یکى toolkit اَندر disk بود بر اورد آنرا و اِجرا نمود
همى گشت toolkit ، hard اَندرش چو کودک که گردد پى مادرش
به ناگه یکى رمز virus یافت پى حذف اِمضاى ایشان شتافت
چو virus را نیک بشناختش مَر از boot sector بر انداختش
یکى ضربه زد به سرش toolkit که هر byte آن گشت هشتاد bit
به خاک اَندر اَفکند virus را تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه به شوهرش که این بار بگذشت از پل خرش
دگر باره امّا خریت مکن ز رایانه اصلاً تو صحبت مکن.
رستم که خوشحال شد تو هم که خوشحال شدی منو هم با نظر دادن خوشحال کن.
این نظر توسط نانی در تاریخ 1391/1/28/1 و 19:59 دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
انصافا خیلی داستانات تیکه بود ! من تنهایی نشسته بودم تو دفتر کارم کرکر میخندیدم . نمیدونم مردم بهم نیگا میکردن یا نه ؟؟؟؟؟ |